دردیست در این سینه که آرام ندارد
زین غصه سرشکم همه ایام ببارد
میخواهم اگر شد بزنم ناله فریاد
یا ندبه کنم باز اگر دل بگذارد
بی تاب شدم نالهام از سینه برون است
مانند دو چشمم دل من لجهی خون است
***
زائر شده دل با همه احوال حزینه
زائر شدهدل در حرمستان مدینه
دادهست ز کف صبر و شکیبای خود را
تا دیده دل خستهی من آن همه کینه
نه نوری و نه گنبد و گلدستهای آنجاست
این صحن بقیع است که یادآور غمهاست
***
اینجا نه زمین است که عرش است گدایش
در خاک نهان گشته تجلای خدایش
هر کس دل خود را گره بر بنجرهاش زد
بی برده به افلاک رسد دست دعایش
اینجا حرم خاص خدا روی زمین است
دربان حریمش به خدا روح الامین است
***
فرشی اگر اینجا نبود بال ملک هست
گلدسته اگر نیست بلندای فلک هست
گرنیست ضریحی دل اهل نظری هست
هر جا نگری شرح معمای فدک هست
اینجا بر درد است ولی خسته و خاموش
هرگز نکند شرح غم خویش فراموش**>